زیبایی یک مفهوم به شدت رازآمیز
مصاحبه با اگنس مارتین
ترجمه شیوا قنبریان

اگنس مارتین در مصاحبههایش، واژههایِ مشابه معصومیت، شادی، زیبایی و حقیقت را بارها استفاده کرده است. مصاحبهای که در زیر میآید، در 21 آگوست 1995، هنگامی که اگنس مارتین، 83 سال داشت در محلِ زندگیاش واقع در تائوس، هنگامِ ناهار و بعد از بازدید از خانه و استودیویِ وی، انجام شده است. در این مصاحبه اگنس مارتین دربارهی زندگیاش در این سالها، شیوههای کارش و تغییرات ظریفی که در کارش اتفاق میافتد، صحبت میکند.
مصاحبه کننده: هر تابلویِ جدیدتان را چطور شروع میکنید؟
اگنس مارتین: وقتی برای شروعِ یک نقاشی جدید آماده میشوم، دربارهی یک الهام، پرسش میکنم و سپس آن الهام را دنبال میکنم!
مصاحبه کننده: از چه کسی یا چه چیزی برای گرفتنِ الهام پرسش میکنید؟
اگنس مارتین: از ذهن خودم میپرسم!
مصاحبه کننده: آیا زمانهایی هم هست که پاسخی دریافت نکنید؟
اگنس مارتین: گاهی چشمهی الهام خشک میشود! گاهی این سکوت را برای مدتی طولانی، به اندازهی 4 ماه داشتهام.
مصاحبه کننده: پس به این ترتیب، در این موقعیت که طبق تعبیر خودتان، چشمهی الهام خشک میشود، چه کار میکردید؟
اگنس مارتین: صبر! در چنین شرایطی شما باید صبر کرد تا بلاخره الهام بیرون بیاد!
مصاحبه کننده: در مدت زمانی که انتظار میکشید، چه کاری انجام میدهید؟
اگنس مارتین: تلاش برای الهام!
مصاحبه کننده: آیا فکر میکنید، از زمانیکه در دههی 1940 به زندگیتان در نیومکزیکو ادامه دادید، توانستید جستجو برای الهام را دنبال کنید و این جستجو در زمانهای مقطعی که در نیویورک ساکن بودید، برایتان میسر نبود؟
اگنس مارتین: من فکر میکنم اینکه شما کجا زندگی میکنید، موضوع مهمی نیست! من زمانیکه در نیویورک ساکن بودم همان نقاشیهایی را میکشیدم که در حال حاضر در اقامتم در نیومکزیکو میکشم.
مصاحبه کننده: شما قبلا گفتهاید که هر کدام از این نقاشیها را پیش از اینکه شروع به نقاشی کنید به طور کامل در ذهنتان میبینید، درست است؟
اگنس مارتین: بله!
مصاحبه کننده: آیا همیشه از بومهایی به یک اندازه و شکل استفاده میکنید؟
اگنس مارتین: به مدت 32 سال، روی بومهای 6×6 فوت نقاشی کردم. حمل این بومها برایم همیشه بسیار سخت بوده است. در حال حاضر مدتیست که روی بومهای 5×5 فوت نقاشی میکنم.
مصاحبه کننده: یکی از پاسخهای شما دربارهی ترجیح ساختارِ "شبکهای[1]" در نقاشیهایتان این بود که ساختار شبکهای "کمتر خودآگاه[2]" هست. چه چیزی دربارهی این خطوطی که در آثارتان استفاده میکنید، وجود دارد که برای مدت 30 سال، شما را مجذوب خودشان کردهاند؟!
اگنس مارتین: دلیل خاصی ندارد جز اینکه این خطوط به چشمِ من "خوب[3]" میآیند!
مصاحبه کننده: چگونه آثارتان را غیر مادی و معنوی در نظر میگیرید؟
اگنس مارتین: من فکر میکنم که ذهن ما فراتر از دنیای مادی به چیزها پاسخ میدهد. به عنوان مثال "زیبایی" را در نظر بگیرید. زیبایی یک مفهوم به شدت رازآمیز است. فکر میکنم که زیبایی پاسخ ذهن ما به "کمال" است. این خیلی بد هست که مردم ندانند که ذهنشان، فراتر از این دنیای مادی گسترش مییابد.
مصاحبه کننده: چه چیزی مردم را به درک فراتر از دنیای مادی توانا میسازد؟
اگنس مارتین: مردم چنین درکی را دارند...
.jpg)
مصاحبه کننده: بدون آنکه از آن اطلاع داشته باشند؟
اگنس مارتین: همه بدون آنکه از آن اطلاع داشته باشند، آن را انجام میدهند. نقاشیهای من به طور قطع، فارغ از هر نوع شئ هستند. آنها فقط خطوط افقی هستند. هیچ نشانی از طبیعت ندارد. اما با این وجود، فکر میکنم که مردم به آن واکنش نشان میدهند.
مصاحبه کننده: آیا شما، آثار موندریان[4] را به خوبی میشناسید؟
اگنس مارتین: بله البته و آثار موندریان حس خوشایندی را در من زنده میکند!
مصاحبه کننده: اگر اشتباه نکنم، قبلا گفتهاید که علاقهی کمی به دکونینگ[5] و پولاک[6] دارید؟
اگنس مارتین: اوه، نه در مورد پولاک ابدا اینگونه نیست! پولاک فوقالعاده هست! من فکر میکنم پولاک با آثارش، خودش را از انواع نگرانیهای این دنیا رها میکند.
مصاحبه کننده: در مورد دکونینگ چطور؟
اگنس مارتین: من فقط از "زنان" دکونینگ متنفرم! من فکر میکنم او یک سادو-مازوخیست بود. زنهایی که او انتخاب میکند، بسیار شریر و بد طینت هستند.
مصاحبه کننده: آیا شما فکر میکنید که زنهای نقاشیهای او، دقیقا بازتابِ زنهایی هستند که به طور واقعی در زندگی دکونینگ حضور دارند؟
اگنس مارتین: من فکر میکنم این نقاشیهای بیانگر ایدههای نقاش نسبت به زن هست و نه الزاما مربوط به زنانِ واقعی در زندگیِ وی!
مصاحبه کننده: از صحبتهای شما دربارهی انتزاع و اکسپرسیونیسم، این طور استنباط میشود که شما خودتان را نقاشِ اکسپرسیونیسم انتزاعی میدانید در حالیکه در دستهبندی، اغلب شما را در بین نقاشان مینیمالیست قرار میدهند.
اگنس مارتین: مینیمالیستها، نقاشیهایشان فارغ از تصویرِ شیء هست و تنها زیبایی را ثبت میکنند. اما کار آنها فاقد شور و هیجان یا حداقل فاقد هیجانِ شخصی هست. آثار من به میزان هر چند اندک، شور و هیجان بیشتری نسبت به آثار مینیمالیستها، در کارهایم وارد میکنم.

مصاحبه کننده: از اولین نمایشگاهتان در اواخر دههی 1940، چیزی به یادتان مانده است؟
اگنس مارتین: بله این نمایشگاه را به یاد میآورم. نقاشیهای آن دوران کاملا فارغ از تصویرِ شئ نبودند. آنها به گونهای شکلهایِ بدونِ نظم بودند. کم کم به سویِ تصویر فارغ از شکل حرکت کردم و به طور کلی از تصویر کردنِ شئ فاصله گرفتم.
مصاحبه کننده: چه چیزی سرانجام باعث شد تا کمترین ارجاع به شکل و فُرم را به طور کلی رها کنید؟
اگنس مارتین: من به مدت 20 سال نقاشی کردم، بدون آنکه آثارم را دوست داشته باشم.
مصاحبه کننده: بدون آنکه اصلا آثارتان را دوست داشته باشید؟!!!
اگنس مارتین: به اندازهی کافی دوستشان نداشتم. برای اینکه من چیز دیگری میخواستم. آنچه من به دنبالش بودم رسیدن به انتزاع بیشتر بود. وقتی به ساختارهای شبکهای رسیدم، در واقع به انتزاع مطلق رسیدم و این موضوع من را سرانجام راضی کرد.
مصاحبه کننده: در نوشتهها و سخنرانیهای شما، واژهی "کمال[7]" به دفعات استفاده شده است.
اگنس مارتین: انسان نمیتواند نقاشیِ را به کمال خلق کند. "کمال" در ذهنِ ما وجود دارد. بنابراین نمیتواند کمال را در نقاشی بیافریند.
مصاحبه کننده: فکر میکنم در جایی خواندم که شما ابدا دایره را دوست ندارید!
اگنس مارتین: بله درست است.
مصاحبه کننده: به طور معمول، بومهای شما به شکل مربع هست. اما خطوط افقی و عمودی، شکلهای مستطیل شکل میسازند نه مربع شکل! قبلا گفتهاید که شکل مستطیل را از میان فُرم مربع شکلِ نقاشیهایتان به منظور کم کردن و نابود کردنِ قدرتِ مربع، استفاده میکنید. منظورتان از گفتن این جمله چه بوده است؟
اگنس مارتین: مستطیل خوشایند است در حالیکه مربع خوشایند نیست!
مصاحبه کننده: چه چیزی دربارهی مربع وجود دارد که خوشایند نیست؟
اگنس مارتین: مربع خیلی خشک و عقلانی است.
مصاحبه کننده: توضیح شما دربارهی نپذیرفتن و ردِ جوایز و درجات افتخاری، چیست؟
اگنس مارتین: جوایز و درجات افتخاری، با پذیرفتن مسئولیت همراه هستند و من واقعا فکر نمیکنم که مسؤل باشم. پس هیچ جایزهای را نمیپذیرم.
مصاحبه کننده: در آخر لطفا تعریفتان را از "هنر" بگویید.
اگنس مارتین: هنر، بازنمایی ملموس از بیشترین عواطف ظریف و رقیق ما انسانهاست!